وبلاگی برای همه

به هر کس مینگرم در شکایت است ، در حیرتم که لذت دنیا به کام کیست؟!

وبلاگی برای همه

به هر کس مینگرم در شکایت است ، در حیرتم که لذت دنیا به کام کیست؟!

وبلاگی برای همه

سلام

به وبلاگم خوش اومدین

نکته مهم:

نظر یادتون نرده.



کانال تلگرام کسب درآمد:@Aliitarinha

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۳:۴۹
    یکی
آخرین نظرات
  • ۱۷ اسفند ۹۸، ۱۴:۴۶ - ایلیا
    عالی
نویسندگان

داستان کوتاه-دختر

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۴۳ ق.ظ

📋 #داستان_کوتاه


در اولین صبح عروسی، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند.


ابتدا پدر و مادر پسر آمدند.


زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند. اما چون از قبل توافق کرده بودند، هیچکدام در را باز نکرد.


ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند. زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند...!


اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت : نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم.


شوهرچیزی نگفت، و در را برویشان گشود. اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت.


سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد.


پنجمین فرزندشان دختر بود.


برای تولد این فرزند، پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد.


مردم متعجبانه از او پرسیدند: علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست؟


مرد بسادگی جواب داد: چون این همان کسیست که در هر شرایطی در را برویم باز میکند...!


۹۵/۰۴/۱۷ موافقین ۱ مخالفین ۰
بهار 33340

نظرات  (۱)

۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۴ คຖē Şhērlฯ
its faboulus

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی