قضاوت
خوب یاد گرفته ایم برانداز کردن همدیگر را !
یک خط کش این دستمان !
یک ترازو آن دستمان !
اندازه میگیریم و وزن می کنیم
آدم ها را ، رفتارشان را
انتخابشان را، تصمیم هایشان را
حتی قضا و قدرشان را !! به دوستمان یک تیکه سنگینی می اندازیم ،
بعد می گوییم
خیر و صلاحت را می خواهیم !
غافل از اینکه چه بر سر اومی آوریم !
در جمع ، هر کی را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم
آن یکی را به ازدواج نکردنش
آن یکی را به نوع رابطه اش
آن دیگری را ... یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که :
چند بار به جای او بوده ای
که حالا اینطور راحت نظر می دهی
حواسمان نیست که چه راحت
با حرفی که در هوا رها میکنیم
چگونه یک نفر را به هم می ریزیم
چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم ... حواسمان نیست که ما می گوییم و رها میکنیم و رد می شویم
اما یکی ممکن است گیر کند
بین کلمه های ما ، بین قضاوت های ما
بین برداشت های ما
دلی که می شکنیم ارزان نیست ...
خدایا...!
قاضی تویی
کمک کن هیچوقت قضاوت نکنیم ...