دل نوشته
چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۰۳ ب.ظ
زندگی صحنه رنگین ریاست
همه مشتاق به آن می نگریم
عاقبت از پس تقدیر چو باد
روزی از لاشه آن می گذریم
زندگی خاطره ای بیش نبود
بهر ما جز غم و تشویش نبود
به کدام خاطره اش خوش باشیم
که کدام خاطره اش نیش نبود؟
*
گله هارا بگذار!
ناله ها را بس کن!
روزگار گوش ندارد که تو هی شکوه کنی!
روزگار چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگ تو را!
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!
تا بجنبیم تمام است تمام!
مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت…؟
یا همین سال جدید!
باز کم مانده به عید
این شتاب عمر است…
من و تو باورمان نیست که نیست!
*
باران
میراث خانوادگی ما بود
کوچک که بودم…
از سقف ما میچکید
بزرگ که شدم.
.
.
.
از "چشمانم"
منبع:sitetafrihi.com
۹۴/۰۶/۱۱